راه رفته ام ... بار ها در كوچه هاي بي سر انجام تو ! شايد اگر آن شب ميدويدم امشب گردي از زلال خاك بي رنگ پايت بر چشم من مينشست . شايد امشب هم ميتوان دويد . بگذار تا دنبالت بيايم .
توشورلحظه هاي سر انجامي ، تو شكوه بيكران وجودي ، تو خورشيد سرخ سپيده عشقي ، من اشك مشتاق ديده گريان شبم ، بگذار تا برايت چون جوانه پيچك بهار تا بادمهرگان بر قامت صبر بالا روم .
سلام
به كلبه ما هم سر بزن