سفارش تبلیغ
صبا ویژن
امید..خیلی عجیب - بیایید قدر خود را بدانیم
  •  RSS 
  • خانه
  • شناسنامه
  • پست الکترونیک
  • مدیریت وبلاگ من

  • درباره من
    امید..خیلی عجیب - بیایید قدر خود را بدانیم
    ambition
    دلم میخواد هر کاری که انجام بدم فقط برای رضای خدا باشه.

  • لوگوی وبلاگ من
    امید..خیلی عجیب - بیایید قدر خود را بدانیم

  • اشتراک در خبرنامه

     


  • لینک دوستان من
    دانلود کرک بازی موبایل نرم افزار امپراطور دریا درpeyman download
    وبلاگ مبایل مذهبی
    دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را...
    سلام

  • لوگوی دوستان من







  • اوقات شرعی


  • مطالب بایگانی شده
    امید...عجیب!!!
    شب قدر.....عید فطر
    یاد او
    yek fereshteie namaloom
    *قدر خودت را بدان*
    واقعی
    نگو و نخواه...
    زمستان 1386
    پاییز 1386
    تابستان 1386
    پاییز 1385

  • آهنگ وبلاگ من


  • وضعیت من در یاهو
    یــــاهـو
  • امید..خیلی عجیب

    نویسنده: ambition(شنبه 85/7/8 ساعت 1:56 صبح)

    Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

     

     

     

    چهار شمع به آهستگی می سوختند،در آن محیط آرام صدای صحبت آنها به گوش می رسید

    ------------------------------------------------------------------

     

     

     

     

    Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

     

     

    شمع اول گفت : من صلح و آرامش هستم،هیچ کسی نمی تواند شعلهَ مرا روشن نگه دارد من باور دارم که به زودی

    می میرم.......سپس شعلهَ صلح و آرامش ضعیف شد تا به کلی خاموش شد

     ------------------------------------------------------------------

     

     

     

    Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

     

     

    شمع دوم گفت:من ایمان واعتقاد هستم،ولی برای بیشتر آدم ها  دیگر چیز ضروری در زندگی نیستم پس دلیلی وجود

    ندارد که دیگرروشن بمانم.........سپس با وزش نسیم ملایمی ایمان نیز خاموش گشت

    ------------------------------------------------------------------

     

     

     

    Hosted byFreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

     

     

     شمع سوم با ناراحتی گفت:من عشق هستم ولی توانایی آن را ندارم که دیگر روشن بمانم،انسان ها من را در حاشیه

    زندگی خود قرار داده اند و اهمیت مرا درک نمی کنند،آنها حتی فراموش کرده اند که به نزدیک ترین کسان خود عشق

    بورزند..............طولی نکشید که عشق نیز خاموش شد

    ------------------------------------------------------------------

     

    Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

     

     

    ناگهان کودکی وارد اتاق شدو سه شمع خاموش را دید،گفت:چرا شما خاموش شده اید،همه انتظار دارند که شما تا

    آخرین لحظه روشن بمانید.........سپس شروع به گریه کرد...........پــــــــس

      ------------------------------------------------------------------

     

     

     

    Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

     

     

     

     شمع چهارم گفت:نگران نباش تا زمانی که من وجود دارم ما می توانیم بقیه شمع ها را دوباره روشن کنیم،مـن

    امـــید هستم

     ------------------------------------------------------------------

     

     

    Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

     

     

     

     با چشمانی که از اشک و شوق می درخشید.....کودک شمع امید را برداشت و بقیهَ شمع ها را روشن کرد 

     ------------------------------------------------------------------

     

     

     

    Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

     

     

     

     نور امید هرگز نباید از زندگی شما محو شود

     ------------------------------------------------------------------

     

     

     

     

    Hosted by FreeImageHosting.net Free Image Hosting Service

     

     

     

     هر یک از ما در این صورت می توانیم امید،ایمان،آرامش و عشق را در  خود        

    زنده نگه داریم

     

     

     

     



    نظرات دیگران ( )